اشعار آیینی خیمه...

من و بزم شراب ای وای

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 7 اسفند 1398

من و بزم شراب ای وای

متن شعر

من و بزم شراب ای وای

***

من و بزم شراب ای وای

سامرا نیمه ی شب بود

.

رو لبای من دل خون

امون از دل زینب بود

.

زینب و بزم حرامی

زینب و سنگای شامی

.

زینب و داغ حسین و قد خمیده

زینب و تشت طلا و سر بریده

.

منم ابن الرضا غریب سامرا

.

شبونه تو خونه ریختن

که دل من مضطر سوخت

.

دل من برا زهرا و

غم و غصه ی حیدر سوخت

.

خونه ای که شعله ور شد

مادری که بی پسر شد

.

مادر و روی کبود و قد کمونی

مادر و سینه ی زخمی ؛ چادر خونی

.

منم ابن الرضا غریب سامرا

.

منو دشمن سوزوند

پی مرکب کشوند

.

کی میدونه تو این غربت

چی به روز من آوردن

.

مث عمه ی مظلومم

تو خرابه منو بردن

.

دختری یتیم و خسته

در خرابه دل شکسته

.

در طبق دیده سری رو بریده حنجر

دم گرفته یا حسین ای غریب مادر

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *