اشعار آیینی خیمه...

امشب شب عید است همه گل بفشانید

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 7 فروردین 1397

امشب شب عید است همه گل بفشانید

متن شعر

امشب شب عید است همه گل بفشانید
خود را به در بیت ولایت برسانید

.
از دست رضا عیدی خود را بستانید
این بیت بخوانید بخوانید بخوانید

.
انوار الهی به فضا باد مبارک
میلاد جواد‌ بن رضا باد مبارک
.
خورشید در آغوش سحر باد مبارک
در دست رضا قرص قمر باد مبارک

.
دیدار پسر بهر پدر باد مبارک
ای بحر شرف بر تو گهر باد مبارک
.
الحق که خداوند محمّد به علی داد
بر خلق ، ولی داد ، ولی داد ، ولی داد
.
عید است و گشودند ز رحمت در دیگر
بر آل علی داده خدا گوهر دیگر

.
برپا شده از شوق و شعف محشر دیگر
میلاد پیمبر شده یا حیدر دیگر ؟
.
این عبد خدا سید و مولای عباد است
والله جواد است جواد است جواد است
.
در بزم وجود آمده جود از کرم او
عیسی شده عیسای مسیحا ز دم او

.
دل‌ های خدایی همه بیت‌ الحرم او
اوصاف همه خلق جهان است کم او
.
ای جان همه عالم و آدم به فدایش
زیبد که ببینیم و بخوانیم رضایش
.
حرزی که بد از مادر او چون دُر مکنون
بخشید ز لطف و کرم خویش به مأمون

.
مأمون شد از این جود و جوانمردی ممنون
اوصاف کمالش ز حساب آمده بیرون
.
پیداست چو خورشید صفت‌ های خدایش
ما را نرسد تا که بگوییم ثنایش
.
والله قسم فوق مقام است مقامش
پیغامبران یکسره خوانند امامش

.
آرام دل و جان کلیم است کلامش
از هشت پسر ، وز سه پسر باد سلامش
.
این ضامن خلق این پسر ضامن آهوست
این مظهر حق صدرنشین حرم هوست
.
ای اهل کرم را عطش چشمه ی جودت
سر تا به قدم آیه ی تطهیر وجودت

.
بالید به خود سجده به هنگام سجودت
از ما صلوات و ز خداوند درودت
.
ما سائل و آقایی و لطف و کرم از توست
دل را نگشودیم به غیر ، این حرم از توست
.
ای علم تو چون علم خدا نامتناهی
در موسم طفلیت به توفیق الهی

.
دادی خبر از جو و هوا و یم و ماهی
دشمن به کمالات تو داده است گواهی
.
وقت سخنت آمده دانش به تلاطم
دریا شده در قطره‌ ای از علم شما گم
.
در ملک خدا مطلع‌ الانوار شمایید
دست کرم خالق دادار شمایید

.
روشنگر چشم و دل بیدار شمایید
ما دایره و نقطه ی پرگار شمایید
.
والله قسم مهر شما آب حیات است
هر کس به شما دست دهد اهل نجات است 
.
بی‌ مهر شما نخل عمل را ثمری نیست
بی‌ سوز شما سینه ی ما را شرری نیست

.
جز کوی شما در همه عالم خبری نیست
جز باب عنایات شما هیچ دری نیست
.
ما مهـر شما را بـه دو عالم نفروشیم
یک چشم زدن هم ز شما چشم نپوشیم
.
پیداست در آیینه ی تو روی محمّد
ریحانه ی ریحانه و بوی تو محمّد

.
خلق تو و خلق و تو خوی تو محمّد
پیداست در آیینه ی روی تو محمّد
.
در چشم رضا روی تو آیینه ی احمد
لبخند زد و نام تو بگذاشت محمّد
.
من قطره که افتاده به دامان یم توست
هر سو که نهم روی دلم در حرم توست

.
در حشر همه دار و ندارم کرم توست
هر بیت مرا نفخه‌ ای از فیض دم توست
.
بی‌ مهر تو ” میثم ” دهنش باز نگردد
هرگز به زبانش سخن آغاز نگردد

.

.

.

استاد حاج غلامرضا سازگار 

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *