اشعار آیینی خیمه...

پر بسته ام و زجور صیاد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 11 فروردین 1398

پر بسته ام و زجور صیاد

متن شعر

پر بسته ام و زجور صیاد

***

پر بسته ام و زجور صیاد

پرواز مرا نمانده در یاد

.

ای مرگ بیا كه بعد عمری

دیگر شوم از اسارات آزاد

.

جز مشت پری در این قفس نمانده

دیگر نكشم آه چون نفس نمانده

.

راه نفسم به سینه بسته

بال و پرم ای خدا شكسته

.

جان می دهم و ز كینه صیاد

با خنده كنار من نشسته

.

ای غریب آقام غریب آقام

.

ای وای بر اسیری كه از یاد رفته باشد

در دام مانده باشد صیاد رفته باشد

.

جز مرگ نبوده در دعایم

جز آه نبوده در صدایم

.

ای كاش شود كه جان سپارم

امشب روی زانوی رضایم

.

ای كاش ببینم روی دخترم را

تا زنده نماید یاد مادرم را

.

پیراهن زندان كفن من

شد سلسله عضوی از تن من

.

یا رب تو گواهی كه نمانده

جای سالمی بر بدن من

.

جان به لب شدم از دست یك یهودی

سر تا سر جسمم پر شد از كبودی

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *