اشعار آیینی خیمه...

در بیابان جهان دریای دنیا آمده

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 17 فروردین 1398

در بیابان جهان دریای دنیا آمده

متن شعر

در بیابان جهان دریای دنیا آمده

ای خلایق ، صاحب دینا به دنیا آمده

.

هیچ مخلوقی نبود و نور او تابنده بود

در ازل او خلق شد حالا به دنیا آمده

.

او که بر بالای طاق عرش جایش خوب بود

پس یقین دارم برای ما به دنیا آمده

.

پیش از آنی که بیاید عاشقانش را خرید

از همان اول چنین آقا به دنیا آمده

.

زود بشتابید ای بیچارگان ، درماندگان

چون که امشب شافع فردا به دنیا آمده

.

جبرئیل امشب به پرّ و بال فطرس رشک بدرد

چون شنیده کودک زهرا به دنیا آمده

.

در شب میلاد اشک از چشم هایم جاری است

سوم شعبان شد  ؛ عاشورا به دنیا آمده

.

قصه ی زیبای عشق و عاشقی آغاز شد

تا حسین آمد در رحمت به عالم باز شد

.

عشق را در ذیل چشمان تو معنا کرده ام

هرچه غیر از نام تو گفتند حاشا کرده ام

.

بی تو شیرینی دنیا نزد من بی مزه است

من که کام خویش را با تربتت وا کرده ام

.

در پی ات بوده شنیدم در دلم داری حرم

خوش به حالم دوست را در خانه پیدا کرده ام

.

تو مرا با عاشقان روسپیدت می خری

گرچه می دانی که خود را بینشان جا کرده ام

.

هر که می پرسد ز من روزی چطوری پیرمرد ؟

زود می گویم که قامت پیش تو تا کرده ام

.

بین خیل عاشقان تو شهیدش برتر است

بر در این خانه گیسویم سپیدش بهتر است

.

برکه ای بودم دلم را جلوه ی مهتاب برد

سجده ام را فکر ابروی تو در محراب برد

.

بگذر از من بی وضو گاهی صدایت کرده ام

مستی نامت چنین از خاطرم آداب برد

.

رحمت بی انتها هستی و کشتی نجات

دلبرا دل از گنهکاران همین القاب برد

.

خواب دیدم بوسه ای می گیرم از شش گوشه ات

ای ضریح عشق رویایت ز چشمم خواب برد

.

گریه کردم تا که نامت را شنیدم یا حسین

آنقدر که نامه ی اعمال من را آب برد

.

در صف دوزخ به هم مردم نشانم می دهند

دیدی آخر دست نوکر را گرفت ارباب برد

.

تو به قدر عالمی پیمانه داری یا حسین

تو چه کردی این همه دیوانه داری یا حسین

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *