اشعار آیینی خیمه...

حال روزگارم ، بی تو خشك و زرده

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 28 فروردین 1398

حال روزگارم ، بی تو خشك و زرده

متن شعر

حال روزگارم ، بی تو خشك و زرده
واسه دیدن تو ، دل من باز بهونه كرده

صبح روشنایی مگه میشه برنگرده

.
عمر من كوتاه و فاصله كوتاهه
وعده ی من با تو نیمه ی هر ماهه

.
لبخند خدا با هر قدمت پیدا میشه
عالم یه شبه محو پسر زهرا میشه

.

خاک قدمت تاج سر من یابن الزهرا

جونم به فدات ای دلبر من یابن الزهرا

.
ای جان آقا

.
منتظر نشسته ، قلب بی قرارم
خوب میدونی آقا ، طاقت دوریتو ندارم

كاش بشه تموم شه ، شب و روز انتظارم

.
من سر این سفره ، عمریه مهمونم
تو هوامو داری ، من به تو مدیونم

.
این فاصله رو با هر قدمت كم كن آقا
بی تابه برای دیدن تو قلب دنیا

.

هستی تموم اهل زمین بین دستات

جبریل ملک خورشید فلک محو چشمات

.

ای جان آقا

.

تشنه ی نگاتم ، ماه آسمونی
دور تو بگردم ، توكه روزی مو می رسونی

ای عزیز زهرا ، به خدا خیلی مهربونی

.
راهشو كم كرده ، این دلِ سرگردون

توبیا امّیدو ، رو زمین برگردون

.
اقا به سر زلفت دلمو امشب بستم
من پشت در میخونه ی تو مستِ مستم

.

مردم به خدا از دوری تو ای دلدارم

فرزند علی واللهِ تو رو دوست دارم

.

ای جان آقا

جانان آقا

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *