اشعار آیینی خیمه...

بر تن بی جان من ای جان من جانی ببخش

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 25 اردیبهشت 1397

بر تن بی جان من ای جان من جانی ببخش

متن شعر

بر تن بی جان من ای جان من جانی ببخش

نامه ی جرم مرا وقتی که می خوانی ببخش

.

رو به رویت ایستادم ناسزا گفتم به تو

من غلط کردم خودت هر جور می دانی ببخش

.

چوب عصیان مرا یک عمر دارد می خورد

یوسف زهرا شده مهجور و زندانی ببخش

.

رو به سائل دادی و حالا طلبکارت شدم

در بساطم هیچ چیزی نیست مجّانی ببخش

.

من غریبه نیستم دستی بکش روی سرم

بنده ی درمانده ات را قبل مهمانی ببخش

.

آبرویم می رود پیش همه خوارم مکن

بین آغوشت بگیرم باز ، پنهانی ببخش

.

قبل از آن که صورتم را رو به قبله می کنند

قبل از آن که از دو چشمم رو بگردانی ببخش

.

بین آتش هم بیفتم دوستت دارم خدا

پیش زهرا و علی من را نسوزانی ببخش

.

عذرخواهی می کنم خیلی خلاصه مختصر

کار دارم با حسین امشب مرا آنی ببخش

.

چکمه بود و ضربه های پشت هم بر سینه اش

شمر بود و خنجرش با دست لرزانی ببخش

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *