اشعار آیینی خیمه...

وقتی کسی گم ‌گشته ‌ای را  ؛ در سفر دارد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 1 خرداد 1397

وقتی کسی گم ‌گشته ‌ای را  ؛ در سفر دارد

متن شعر

وقتی کسی گم ‌گشته ‌ای را  ؛ در سفر دارد
دائم دلش با بی ‌قراری دردسر دارد

.

مشغول هر کاری که باشد باز ممکن نیست
یک لحظه از چشم ‌انتظاری دست بردارد

.

ناخوش که باشی بدتر از هر درد ، حیرانی ‌ست
وقتی نمی‌ دانی چه دارویی اثر دارد !

.

از دست عالم خسته ‌ام ، مثل یتیمی که
تنهاست ؛ در حالی که می‌ داند پدر دارد

.

وقتی همه هستند ؛ اما او که باید ، نیست
در باغ باشی یا قفس ؛ فرقی مگر دارد ؟!

.

آه ای مسیحا ، کی می ‌آیی ، بی تو این دنیا
وضعی شبیه حال و روز محتضر دارد

.

از شرق تا غرب جهان زیر فشار ظلم
عالم مگر شکلی از این آماده تر دارد ؟

.

این درد دل ها هم همه از روی دلتنگی ‌ست ؛
ما بی خبر هستیم ، … او از ما خبر دارد

.

این طور می‌ خواهیم او را و خدا را شکر
لیلای ما مجنون‌ تر از ما آن ‌قَدَر دارد …

.

.

دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد

چشم من داد از آن آب روان تصویرم

.

پدرم از نجف آمد تو هم از خیمه بیا

قدمی رنجه کن و پای بنه بر سر من 

.

به سرم بود بیاید به سرم ام بنین

مادرت فاطمه آمد عوض مادر من

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *