اشعار آیینی خیمه...

پلکى بگذاریم ؛ زمان زود گذشته

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 1 خرداد 1397

پلکى بگذاریم ؛ زمان زود گذشته

متن شعر

پلکى بگذاریم ؛ زمان زود گذشته

از کوچه ی ما نامه رسان زود گذشته

.

تازه شب اول شده کو تا شب آخر !؟

تا بر خودت آیى ، رمضان زود گذشته

.

ترسم که به جایی نرسم باز بمانم

تا من برسم پیک امان زود گذشته

.

آنقدر بیاید رمضان ها که نباشیم

آنقدر که عمر همگان زود گذشته

.

اینجا چه مسیرى است که موسى شده حیران

آن وقت از این راه شبان زود گذشته

.

پابند شلوغى نشوى ؛ عُجب نگیرى

بُرد آن که از این نام و نشان زود گذشته

.

قربان خدایى که گنهکار خریده

با رحمتش از بار گران زود گذشته

.

ما دیر ره توبه گرفتیم ولى او …

از جرم و خطاکاریمان زود گذشته

.

انگار به دنبال بهانه است ببخشد

العفو که شد ورد زبان زود گذشته

.

او از سر تقصیر گنهکار همین که …

نام على آمد به میان زود گذشته

.

ما عاشق و دیوانه ی ارباب حسینیم

ارباب من از پیر و جوان زود گذشته

.

هر کس که حسینى ست شهادت شده سهمش

هر کس که حسینى ست زجان زود گذشته

.

هر وقت حدیث غم عریانى اش آمد

از روضه ی او مرثیه خوان زود گذشته

.

والله گناه همه بر گردن شمر است

خون سر ارباب روى دامن شمر است

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *