اشعار آیینی خیمه...

^ دور و بر خود می‌ كشی مأنوس‌ ها را

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 23 تیر 1397

^ دور و بر خود می‌ كشی مأنوس‌ ها را

متن شعر

دور و بر خود می‌ كشی مأنوس‌ ها را
اِذن پریدن می‌ دهی طاووس‌ ها را

.

وا می‌ كنی سمت كویرِ این حوالی
با لطف پاكت پای اقیانوس‌ ها را

.

” امید ” دارویی‌ ست در دارالشفایت
كه با سخاوت می‌ دهی مأیوس‌ ها را

.

با آن دم قدسی خود شب‌ های جمعه
رونق بده ” یا نور و یا قدّوس ” ها را

.

هر شب به یاد غربت شهر مدینه
روشن كنیم اینجا همه فانوس‌ ها را

.

ای آبروی آب‌ های این حوالی
سمت شما باز است این دستان خالی

.

وقتی كه من از ماه می‌ گیرم سراغت
می‌ آورد دل را میان كوچه باغت

.

هفت آسمان ، صدها ستاره می‌ شمارد
هر شب به پای درس‌ های چلچراغت

.

تو آیه‌ های سوره ی نوری ، چگونه
پیدا كنم من راه خود را بی‌ چراغت ؟ …

.

انگار … نه من حتم دارم در بهشتم
آن لحظه‌ ای كه می‌ نشینم در رواقت

.

ما لایق صحن و سرای تو نبودیم
همسایه ی خوبی برای تو نبودیم

.
تو مهر زهرا را میان سینه داری
مهری كه با آن اُلفتی دیرینه داری

.

از بس كه آه زائرانت را خریدی
ایوان زیبایی پر از آیینه داری

.

هر صبح جمعه میزبان ندبه‌ هایی
این است آن عهدی كه با آدینه داری

.

تو از مدینه ، كربلا ، شام و خراسان
غم‌ های بی‌ اندازه‌ ای در سینه داری

.

از نسل كوثر ، معنی خیر كثیری
” با عشق ،‌ خویشاوندی دیرینه داری “

.

فرسنگ‌ها راه است از ما تا صفایت
قربان آن صحن و سرای باصفایت

.
از ابتدا هم بود مشهد ، مقصد تو
پل می‌ زنم تا مقصدت از مشهد تو

.

عطر گل یاس از ضریحت می‌ تراود
این مرقد زهراست یا كه مرقد تو

.

عشق تو دریا را به ساحل می‌ كشاند
ماه آبرو می‌ گیرد از جزر و مد تو

.

خورشید دارد آرزو‌هایی طلایی
وقتی كه می‌ آید كنار گنبد تو

.

من شاعرت هستم ولی مثل همیشه
شعری ندارم تا كه باشد در حد تو

.

من می‌ نویسم بر روی سنگ مزارم
بانو ! همیشه بوده از تو اعتبارم

.

.

.

رضا خورشیدی فرد

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *