اشعار آیینی خیمه...

هی دست می‌ رود به کمرها یکی یکی

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 31 تیر 1397

هی دست می‌ رود به کمرها یکی یکی

متن شعر

هی دست می‌ رود به کمرها یکی یکی

وقتی که می‌ رسند خبرها یکی یکی 

.

خم گشته است قد پدرها دوتا دوتا

وقتی که می‌ رسند پسرها یکی یکی 

.

باب نیاز باب شهادت درِ بهشت

روی تو باز شد همه درها یکی یکی

.

سردار بی‌ سر آمده‌ ای تا که خم شوند

از روی دارها همه سرها یکی یکی 

.

رفتی که وا شوند پس از تو به چشم ما

مشتِ پُر قضا و قدرها یکی یکی 

.

رفتی که بین مردم دنیا عوض شود

درباره‌ ی بهشت نظرها یکی یکی 

.

در آسمان دهیم به هم ما نشانشان

آنان که گم شدند سحرها یکی یکی

.

آنان که تا سحر به تماشای یادشان

قد راست می‌کنند پدرها یکی یکی

.

.

.

مهدی رحیمی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *