اشعار آیینی خیمه...

^ زخمی زهری بود و بر غم مبتلا بود

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 6 مرداد 1399

^ زخمی زهری بود و بر غم مبتلا بود

متن شعر

زخمی زهری بود و بر غم مبتلا بود
زهر جگرسوزی که بر دردش دوا بود
.
پنجاه سالِ عمر او با درد بگذشت
پنجاه سال ، او روضه دار کوچه ها بود
.
تب می نمود و یاد مادر گریه می کرد
او خوب با سردرد و سیلی آشنا بود
.
لب تشنه بود و زهر آتش زد به جانش
چون یادگاری حسین و مجتبی بود
.
عادت به ” لایوم کیومک ” داشت حرفش
یعنی گریز حرف هایش کربلا بود
.
در خاطرش مانده شلوغی های گودال
جد غریبش را که زیر دست و پا بود
.
جد غریبی که لباسش را ربودند
غسل و کفن ، زخم زیاد و بوریا بود
.
جد غریبی که سرش منزل به منزل
گاهی به نیزه ، گاه در طشت طلا بود
.
رنگ رخ او شد کبود و زرد ؛ جان داد
مانند دایی قاسمش از درد جان داد

.

.

.

حجت الاسلام محسن حنیفی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *