اشعار آیینی خیمه...

لم داده ام به تكیه گه لن ترانی ات

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 6 شهریور 1397

لم داده ام به تكیه گه لن ترانی ات

متن شعر

لم داده ام به تكیه گه لن ترانی ات

من سخت راحتم كه ندارم نشانی ات

.

اول تو از پیاله ی هستی چشیده ای

ما نیز می خوریم ز جام دهانی ات

.

عكس مرا بگیر و ببر تا درخت سیب

ای روح آب ، من به فدای روانی ات

.

در لیلة المبیتِ دلم ، زخم كم بزن

شانه مزن به گیسوی عنبر فشانی ات

.

وقتی به فتح مكه رسیدی مرا بكُش

با ذوالفقار نه ، به لبِ ذوالمعانی ات

.

احمد به آفتابِ غدیرت رسیده است

ای باغ من ، فدای پیمبر رسانی ات

.

لفظی بریز و آینه ها را تكان بده

محشر كن ای كلام تو عالم تكانی ات

.

در پیری ات به جای خدا تكیه می كنی

وقتی رَوی به دوش نبی در جوانی ات

.

ما سُرمه می خوریم ، اگر منبری تویی

ما ترمه می شویم و عبای یمانی ات

.

قدِّ تو گر چه چون پسرانت بلند نیست

پیداست رفعت تو از این ” مهر ” بانی ات

.

خورشیدبان تویی كه به زهرا مراقبی

ای من فدای مهر تو و مهرَبانی ات

.

تو صیغه ی اخوّت ما را به خود بخوان

در ركن كعبه یاد اویس یمانی ات

.

قنبر به خود لیاقت قنبر شدن نداشت

افتاد بین جذبه ی قنبر كشانی ات

.

دل ها ترك ترك شد و باران نمی زند

پس كو عصای موسَوی ابر رانی ات ؟

.

در صورتم دو بركه هویداست با علی

یعنی منم همیشه غدیر نهانی ات

.

بگذار تا برات سر و دست بشكنیم

هر چند دستمان نرسد بر گرانی ات

.

رو كرد مصطفی ورق آخرین خویش

احمد ! فدای آن ورق امتحانی ات

.

تو روی دست آمده ای پس میا به زیر

رو دست خورده اند رفیقان جانی ات

.

تو كوهی و به دوش خودت كاه می كشی

بار مرا ببر به همان كهكشانی ات

.

حیف از تو كه به روی زمین پای خود نهی

بالا مكان بمان به همان لا مكانی ات

.

منبر چو شد برای تو دست رسول عشق

نوبت رسید بر نوه ی ارغوانی ات

.

آمد علی اصغر و ” معنی ” شكفته شد :

من هم علی شدم كه كنم هم عنانی ات

.

.

.

محمد سهرابی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *