اجل گم کرده بعد از قتل محسن خانه ی ما را
***
اجل گم کرده بعد از قتل محسن خانه ی ما را
بیا ای مرگ یاری کن من افتاده از پا را
.
نه دستی مانده تا گیسوی زینب را زنم شانه
نه پایی تا برای گریه گیرم راه صحرا را
.
ز تو ای دست ، ممنونم که بر یاری دست حق
گرفتی از غلاف تیغ قنفذ اجر زهرا را
.
علی تنها ، همه دشمن ، تو بشکسته ، من افتاده
خدا را ، پس که یاری کن آن یار تنها را ؟
من از بهر علی گریان علی از بهر من گریان
به نوبت زینب غمدیده دلداری دهد ما را
.
ببر ای دست سالم دست مجروح مرا بالا
که از صورت بگیرم قطره قطره اشک مولا را
.
اجل را دور سر گردانده ام تا بر علی گریم
و گرنه پشت آن در گفته بودم ترک دنیا را
.
سیه پوش آمده از دود آتش خانه زهرا
چه خوش کردند همدردی عزاداران طاها را
.
عدو سیلی زده و پهلو شکست و من در آن حالت
گهی دیدم به پهلو گه به صورت دست بابا را
.
سراپا دردم و لب بستم و خاموشم از گفتن
مگر گاهی که دور از چشم زینب بینم اسما را
.
چو وقف ماست نظم و ناله و فریاد جان سوزش
به محشر دست گیرم ” میثم ” افتاده از پا را
.
.
.
استاد حاج غلامرضا سازگار
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید