از غمت بسیار و کم گفتیم از بیداری ات
***
از غمت بسیار و کم گفتیم از بیداری ات
کوثری ؛ اما نمی بینیم ، جز بیماری ات
.
وسعت قلب تو را تنها خدایت دید و بس
فاطمه ! قدر تو را تنها علی فهمید و بس
.
در هوای عاشقی با هم کبوتر می شوید
هر دو کوثر می شوید و هر دو حیدر می شوید
.
قوت بازوی مولایی به مولا ، فاطمه !
قصه ی پیوند دریایی به دریا ، فاطمه !
.
در غم همسایه ، ترک خواب راحت می کنی
فکر خلقی ، نیمه شب با حق که خلوت می کنی
.
یک زره خرج جهازت ، حُسن هایت بی شمار
با تو حیدر روز خیبر ، حرز می خواهد چه کار ؟
.
تا تو از تیغ دو دم با عشق می گیری غبار
بعد از این مستانه تر صف می شکافد ذوالفقار
.
قوت بازوی مولایی به مولا ، فاطمه !
قصه ی پیوند دریایی به دریا ، فاطمه !
.
عالمی در حیرت از این آسیا چرخاندنت
با تبسم خستگی را از علی پوشاندنت
.
ای زبانت ذوالفقارِ حیدر بی ذوالفقار !
بت شکن ! برخیز ، بسته دست او را روزگار
.
پیر گشتی آخرش پای علی ، ماه علی !
بی تو می میرد علی ، برخیز ، همراه علی
.
.
.
قاسم صرافان
.
برای حمایت از خیمه کلیک کنید