اشعار آیینی خیمه...

اولاً خاک ، چون برادر توست

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 8 فروردین 1399

اولاً خاک ، چون برادر توست

متن شعر

اولاً خاک ، چون برادر توست

***

اولاً خاک ، چون برادر توست
بستر تربت معطر توست

.

جوهر عاشقانت از خاکی ست
که در آن پیکر مطهر توست

.

دوماً آب ، بحث آب جداست
آب در اصل مهرِ مادر توست

.

جوشش چشمه هاست از پدرت
ساقی آب ها برادر توست

.

سوماً باد، باد خواهد برد
با خودش هر که را کبوتر توست

.

باد در سِلک عاشقان : خبر است
قاصد روضه ی منور توست

.

چارماً آتش ، آه از آتش

این خط سرخ مرز کشور توست

.

تا ابد آتشی که در جان هاست
اثر هُرم قصه ی سر توست

.

آب و خاکم شکفت در آتش
قصه ات را شنفت در آتش

.

اسم این حال چیست ؟! مستانه
به کجا می‌ رویـم ؟! میخانه

.

دستمان را بلند کردیم و
در تمنای چیست پیمانه ؟

.

خانه ی تو کجاست ؟!؟ در قلبم
قلب بی عشق چیست ؟!؟ ویرانه

.

در طوافیم دائمُ الاَحوال
کارمان کار کیست ؟! پروانه

.

عقل در شرح ماجرا مانده
آن که فهمیده کیست ؟!؟ دیوانه

.

پشت این در مقام ، نوکری است
آری اما چگونه ؟! شاهانه

.

ساکانِ بارگاه تو خورشید
ای غلام سیاه تو خورشید

.

باید این نور آشکار شود
تا شب تیره تار و مار شود

.

در طلوع ظهور با رجعت
نوبت رقص ذوالفقار شود

.

بعد از انتقام و خون خواهی
در جهان صلح پایدار شود

.

بعد با لطف خون ثارالله
نظم توحید برقرار شود

.

دولت ظلمت از میان برود
دولت خیر ماندگار شود

.

و در آن جا کنار صاحب اشک
هیئت اشک برگزار شود

.

می رسد کشتی نجات که تا
آخرین مانده هم سوار شود

.

شک نکن آن نگار می آید
وارث ذوالفقار می آید

.

چه بگوییم قاصر است بیان
با چه این حال را دهیم نشان

.

ای که در خدمت تو مشغولند
از کران تا کران زمین و زمان

.

در مناجات های خود گفتم
ای خدا هر چه میل اوست ، همان

.

تا تو هستی و دستگاه تو هست
چه نیازی به بودن دِگران ؟!؟

.

نیمی از قصه ، نیمه ی رمضان
نیمه ی بعد، سوم شعبان

.

تو حسینی ، حسین جان حسن
به من از باده ی حسن بچشان !

.

ساکن ساحت جنونم من
عاشق حاء و سین و نونم من

.

قلب در سینه در تلاش افتاد
تا که عاشق شد و به پاش افتاد

.

و روی صفحه ی عقیق دلم
نقش این نام خوش تراش افتاد

.

تا شنیدم حسین حس کردم
روح و جانم به ارتعاش افتاد

.

رفت بالا دل و ز همراهیش

عقل آشفته از معاش افتاد

.

هر که وِزر و وبال من بودن
روی این آسمان خراش افتاد

.

شب میلاد آمد و عالَم
روی خاکت به شاد باش افتاد

.

کعبه این بار در طواف آمد
حضرت عین و شین و قاف آمد

.

آسمان شاهد عبور تو بود
نورِ مشکات ، موج نور تو بود

.

اسم اعظم قدیم الاحسان و
مروه ی انبیاء مرور تو بود

.

گِل آدم که پخته شد سرّش
گریه بر روضه ی تنور تو بود

.

در روایات هست ابراهیم
لحظه ی ذبح در حضور تو بود

.

ساعت وحی حضرت موسی
پا برهنه میان طور تو بود

.

عشق پر بود در دهان مسیح
هر چه او گفت از زبور تو بود

.

سنی و شیعه معترف هستند
جان احمد به شوق و شور تو بود

.

قالَ مَولای سَّیِدُ الکُونِین
که حسین از من و منم ز حسین

.

هر چه دریاست ساحلی دارد
عشق اینجا مراحلی دارد

.

هر که دل شد دلیل راهش بود
دیگر استاد کاملی دارد

.

قطره ای اشک بر تو اِکسیر است
حتما این هم دلایلی دارد

.

چیزی از من بخواه محبوبم …
آخر این سر چه قابلی دارد !!

.

آخرین بیت اینکه دلبر من
دلبر خوش شَمایلی دارد

.

خود ارباب عالِم است عباس
چه مقام و فضایلی دارد

.

وقف نام تو جانِ ناقابل
لَک لبیک یاابوفاضل

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *