اشعار آیینی خیمه...

اگر پنج نوبت اذانم علی است

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 26 اسفند 1399

اگر پنج نوبت اذانم علی است

متن شعر

اگر پنج نوبت اذانم علی است

****

اگر پنج نوبت اذانم علی است
اگر خاکم و آسمانم علی است

.
اگر قبله‌ ی آستانم علی است
اگر روز و شب بر زبانم علی است

.

علی دردِ عشق است و درمان حسین
علی گفت و گفتیم ای جان حسین

.

مرا آفریدی که حیران شوم
مرا چشم کردی که باران شوم

.
مرا جذبه دادی غزل خوان شوم
مرا آینه کردی ایوان شوم

.

زدم نعره در زیر ایوان حسین
که ای جان من جانم ای جان حسین

.

همان که دلم شعله ‌ور آفرید
همان که مرا در به در آفرید

.
همان که به شوق تو پر آفرید
به عشقت برایم جگر آفرید

.

کسی نیست ما را به قرآن حسین
خدا گفت و گفتیم ای جان حسین

.

تو هستی محمد محمد تویی
وَ حَی و علی هم به اَبجَد تویی

.
براتِ نجف لطف مشهد تویی
فقط آرزوی مجدد تویی

.

مدینه شد امشب چراغان حسین
نبی گفت با تو که ای جان حسین

.

اگر لطف زهرا مسلمان شدیم
اگر ما سلیمان و سلمان شدیم

.
اگر در حسینیه درمان شدیم
اگر عاشقیم از حسن جان شدیم

.

حسن جان نوشتیم و جانان حسین
حسن گفت و گفتیم ای جان حسین

.

نشسته است موسی عصایش دهی
رسیده است یوسف که جایش دهی

.
دویده است یحیی عطایش دهی
به خاک است عیسی عبایش دهی

.

حرم شد قُرقُ از گدایان حسین
حرم پُر شد از ذکر ای جان حسین

.

سه شب آمدم تا که چیزی بَرَم
بهاری پی برگ ریزی بَرَم

.
دعایی برای عزیزی بَرَم
شفایی برای مریضی بَرَم

.

سه شب آمدم زیر باران حسین
که هر شب بگویم که ای جان حسین

.

شبی که حرم مادرم رفته بود
پُر از یادِ تو هر قدم رفته بود

.
شبی که پُر آه و غم رفته بود
شبی که برایم حرم رفته بود

.

مرا نذر او کرد گریان ، حسین
که قربان سَنَ طفلیم ای جان حسین

.

اگر رود یا که کویرت شدم
جوانم ولی زود پیرت شدم

.
اگر کنج شش گوشه گیرت شدم
من از نانِ بابا اسیرت شدم

.

تو آبی تو نانی تو سامان حسین
تویی برکتِ خانه ای جان حسین

.

اگر آمدم عشق یادم دهید
اگر خواستم کم ، زیاد دهید

.
مرا منصبِ خانه زادم دهید
به بادم دهید و به بادم دهید

.

منم کاه ناچیز و طوفان حسین
مرا می ‌کشی آخر ای جان حسین

.

تو بی ‌انتها ‌… نقطه چین میدهی
که از پشتِ در بیش از این می دهی

.
چنان می دهی و چنین می دهی
که حتی به قاتل نگین می دهی

.

نگینت چه شد ای سلیمان حسین
که نالید زینب که ای جان حسین

.

رسید و صدا زد پرش را مَبَر
زره را که بُردی سرش را مَبَر

.
از انگشتش انگشترش را مَبَر
بر این ناقه ‌ها دخترش را مَبَر

.

صدا زد به لب های سوزان حسین
که عریان حسین و که ای جان حسین

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *