اشعار آیینی خیمه...

^ ای آنکه هستی ام شده ای از قدیم ها

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 10 مرداد 1399

^ ای آنکه هستی ام شده ای از قدیم ها

متن شعر

ای آنکه هستی ام شده ای از قدیم ها

***

ای آنکه هستی ام شده ای از قدیم ها
ای عاشقِ تو حضرتِ عبدالعظیم ها

.

با گَرد و خاک صحنِ تو ادغام شد گِلَم
ویران شده چنان حرمت بارها دلم

.

تاریکی جهان مرا نور مطلقی
ای جان فدای روی تو یا ایها النقی

.

در گوشه گوشه ی همه عالم نوشته اند
بنگر که در متون کهن هم نوشته اند :

.

از بس که سبک بخشش و لطفش جوادی است
گاهی توکل متوکّل به هادی است

.

بی شک همیشه بخشش تو عاری از چراست
ثروت همیشه نزد گدایان سامراست

.

ای خاک پات سرمه ی چشم امیرها
سر می نهند پای قدوم تو شیرها

.

بعد از تو بس که دل به تو حسّ نیاز کرد
” صوفی نهاد دام و سر حقّه باز کرد “

.

یک عده با تو گرچه کمی هم قبیله اند
در پشت دین و اسم شما غرق حیله اند

.

بیزارم از تمامی ارباب های شهر
دلخسته ام ز جعفر کذاب های شهر

.

با سیب سرخ حیله همه ناتوان شدیم
ننگا به ما که آدمک این و آن شدیم

.

از بس که خیری از همه عالم ندیده است
این جامعه به جامعه خواندن رسیده است

.

آقا ؛ پدر بزرگ گُل آخرین تویی
یعنی برای خواندن او بهترین تویی

.

تا از قفس تمام جهان را رها کنی
باید خودت برای ظهورش دعا کنی

.

با یک دعای خود غم ما را مَحار کن
با یک دعای خود دلِ ما را بهار کن

.

بی تو بهار قسمتِ مردم نمی شود
هادی اگر تویی که کسی گُم نمی شود

.

هادی شدی که بر همگان سر شویم ما
هادی شدی که از همه برتر شویم ما

.

هادی شدی که جلد غم سامرا شویم
هادی شدی شما که کبوتر شویم ما

.

گمراه شد هر آنکه از این طایفه جداست
هادی شدی که پیرو حیدر شویم ما

.

هادی شدی که که فاتح دل ها شوی و بعد
از عاشقان فاتح خیبر شویم ما

.

هر کس غلام خان شما شد امیر شد
هادی شدی که خود همه دلبر شویم ما

.

هادی شدی که در همه ی کوچه های شهر
از بانیان روضه ی مادر شویم ما

.

زخم زبان زدن به تو جور است دائماً
وقتی که هم علی شده ای هم ابالحسن

.

آه ای امام شاعر ما شاعران سلام
ای چارمین علی ! گُل حیدر نشان سلام

.

ای نام دلبرانه ی تو ذکر ناب ما
یک قطره از غدیریه ات شد شراب ما

.

گفتم شراب و ذهن من انگار پر کشید
هی جرعه جرعه روضه ی سر بسته سر کشید

.

دنیای شعر و شاعری ام بی شراب باد
بزم شراب دفتر شعرم خراب باد

.

شعرم به سر رسید و به پای تو اشک ریخت
وقت گریز شد به کجا می توان گریخت ؟

.

دندان گرفته ام به جگر ! روضه خوان بس است
تنها برای کشتن ما خیزران بس است

.

ای کشته ی حسادت دنیا حسین جان
ای تشنه ی مُقطَع الاعضا حسین جان …
.

.
.

خرداد ۱۳۹۱

.

.

.

محسن کاویانی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *