اشعار آیینی خیمه...

^ ای کاش کسی روی لبش آه نباشد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 11 شهریور 1397

^ ای کاش کسی روی لبش آه نباشد

متن شعر

ای کاش کسی روی لبش آه نباشد

با نامه ی او قافله در راه‌ نباشد

.

ای کاش که مردی غم بسیار نبیند

از بی کسی اش کوچه به کوچه ننشیند

.

دیدی که چه آمد به سرم این دو سه روزه

خالی شده بد دور و برم این دو سه روزه

.

هر در که زدم در به رویم وا نشد اصلا

یک مرد پی یاری من پا نشد اصلا

.

این تن برود زیر لگد پیکر تو نه

صد بار سرم بشکند اما سر تو نه

.

هرچند که پاره شده لب هام‌ غمی نیست

در پیش شریح اند پسرهام‌ غمی نیست

.

این زخم لب من‌ به فدای لبت آقا

هر دو پسرم نذر سر زینبت آقا

.

خاکی شده ام خاک‌ نبیند بدن تو

من‌ سوخته ام تا نرسد سوختن تو

.

در کوفه به جز بغض علی هیچ‌ ندیدم

از مردم کوفه چقدر فحش شنیدم

.

دل ها اگر از کینه لبالب بشود چه ؟

در شهر علی دختر او‌ سب بشود چه ؟

.

گویا سخن از‌ حرمله نامی شده آقا

گفتند کماندار چون او نیست در اینجا

.

راهی نشو این سمت که بیراهه زیاد است

در بین زنانش زن جرّاحه زیاد است

.

می ترسم از آن روز که هی داغ ببینی

بر کهنه عبا یک تن پاشیده ببینی

.

این‌ مردم عیّاش همه اهل قمارند

بر پیرهن‌ساده ی تو رحم ندارند

.

.

.

سید پوریا هاشمی 

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *