اشعار آیینی خیمه...

^  با کاروان نیزه سفر می کنم پدر

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 12 مهر 1396

^  با کاروان نیزه سفر می کنم پدر

متن شعر

وحید قاسمی 

.

 با کاروان نیزه سفر می کنم پدر
با طعنه های حرمله سر می کنم پدر

.
مانند خواهران خودم روی ناقه ها
در پیش سنگ سینه سپر می کنم پدر

.
از کوچه ی نگاه وقیح یهودیان
با یک لباس پاره گذر می کنم پدر

.
حالا برو به قصر ، ولی نیمه شب تو را
با گریه های خویش خبر می کنم پدر

.
این گریه جای خطبه ی کوبنده ی من است
من هم شبیه عمّه خطر می کنم پدر

.
با دیدن جراحت پیشانی ات دگر
از فکر بوسه صرف نظر می کنم پدر

.
شام سیاه زندگی ام را بدون تو
خورشید روی نیزه سحر می کنم پدر

.
امشب اگر که بوسه نگیرم من از لبت
در این قمار عشق ضرر می کنم پدر

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *