اشعار آیینی خیمه...

بالا نرفت سوز صدایی که داشتم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 5 آذر 1397

بالا نرفت سوز صدایی که داشتم

متن شعر

بالا نرفت سوز صدایی که داشتم

***

بالا نرفت سوز صدایی که داشتم
کاری نکرد ذکر و دعایی که داشتم

.

حال و هوای پاکیم از دست رفته است
یادش بخیر حال و هوایی که داشتم

.

دیروز اشک چشم من هر لحظه می چکید
امروز نیست اشک و بکایی که داشتم

.

از بس که با هوای و هوس خو گرفته ام 
دیگر دراز نیست دست دعایی که داشتم

.

یادش بخیر زمزمه های خدایی ام
حالا کجاست سوز و نوایی که داشتم

.

دیگر جسور و خیره سر و بی حیا شدم
بر لب نمانده ذکر خدایی که داشتم

.

شرمنده ام که با شهدا قهر کرده ام
با یادشان چه شور و صفایی که داشتم

.

یادش بخیر جمعه که می شد غروب ها
همراه گریه زمزمه‌ هایی که داشتم

.

با معصیت ز سینه ی من پر کشیده است 
حال و هوای کرببلایی که داشتم

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *