اشعار آیینی خیمه...

^ بر هم نزن نماز مرا ، بی هوا نزن

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 2 مرداد 1397

^ بر هم نزن نماز مرا ، بی هوا نزن

متن شعر

بر هم نزن نماز مرا ، بی هوا نزن

حالا که می زنی ، جلوی آشنا نزن

.

سجاده و عبای مرا می کِشی ، بکش

اما لگد به تربت کرب و بلا نزن

.

آتش زدی به زندگی ام بس کن و برو

دیگر نمک به زخم دل من ، بیا نزن

.

در خانه بس نبود غرورم شکسته شد ؟

حداقل مقابل همسایه ها نزن

.

با تازیانه ات به سر و صورتم بزن

حرفی فقط به حضرت خیرالنساء نزن

.

بالای مرکبی و خجالت نمی کشی

پیچیده پای من … چه کنم ؟! بی حیا نزن

.

موی سپید دارم و شیخ الائمه ام

هر طور می زنی بزنم ، با عصا نزن

.

وقت گریز من شده ” نوحوا علی الحسین “

زینب دوید و گفت : غریب مرا نزن

.

ای شمر بس کن و به روی سینه اش نرو

با چکمه ات قدم روی عرش خدا نزن

.

با دست و پا زدن گره ای وا نمی شود

تشنه لبم … عزیز دلم … دست و پا نزن

.

.

.

محمدجواد شیرازی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *