اشعار آیینی خیمه...

^ تاریخ ورق خورد و دلم رفت به جایی

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 3 شهریور 1399

^ تاریخ ورق خورد و دلم رفت به جایی

متن شعر

تاریخ ورق خورد و دلم رفت به جایی

***
تاریخ ورق خورد و دلم رفت به جایی
جایی که به هر ثانیه کرب است و بلایی
.
قسمت شده این بار کسی گوشه ی مقتل
اهدا کند انگشتر خود را به گدایی
.
چون پرچمِ بر گنبد و چون بید که در باد
بر نیزه به رقص آمده گیسوی رهایی
.
آن کس که سرش رفته و پا پس نکشیده است
حاشا که دهد دست به هر بی سر و پایی
.
حق داشت که با نی سر از افلاک در آرد
عشق است و همین شوق ، همین سر به هوایی
.

برگشتم از آن گوشه ی تاریخ به امروز
امروز که ماییم و دل از تو جدایی
.
تو بر سر نی ماندی و از برکت نامت
ما نیز رسیدیم به نانی و نوایی

.

.

.

میلاد حبیبی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *