اشعار آیینی خیمه...

^ تبدارِ خانه ام نشده کم حرارتت

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 8 دی 1399

^ تبدارِ خانه ام نشده کم حرارتت

متن شعر

تبدارِ خانه ام نشده کم حرارتت

***

تبدارِ خانه ام نشده کم حرارتت
پایان نداشته غم و داغ و مصیبتت

.

اینجا محارمت همه جمعند فاطمه
آخر چرا نقاب زدی روی صورتت

.

هجده بهار دیدی و رنگ خزان شدی
حوریه ی علی چه شده قد و قامتت

.

این بچه ها به شوق نگاه تو زنده اند
هستند باز تشنه ی جام محبتت

.

یادم نرفته ضربه ی دیوار و میخ داغ
یادم نرفته لحظه ی سخت اصابتت

.

ای کاش مرده بود علی و نمی شنید
تا آرزوی مرگ کنی وقت خلوتت

.

با هر تکان ، دوباره تنت تیر می کشد
بهتر نشد گمان کنم اصلا جراحتت

.

تا سرفه می کنی و رخت زرد می شود
من آب می شوم به خدا از خجالتت

.

خورشید خانه ام نرو ، وقت غروب نیست
از ما نگیر فاطمه جان نور رحمتت

.

با تو بهشت بود فقط خانه ی علی
ویرانه است خانه ی بعد از شهادتت

.

.

.

محمدجواد شیرازی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *