اشعار آیینی خیمه...

تبر همه شاخه و برگ تو چیده

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 8 آذر 1397

تبر همه شاخه و برگ تو چیده

متن شعر

تبر همه شاخه و برگ تو چیده 

قد من و خواهر و خیمه خمیده 

.

به شیون زینب و ضجّه ی زهرا

من آمدم در پی دست بریده 

.

برادرم کجایی ؛ امان از این جدایی

.

دل من مثل تن تو ؛ شده خون با رفتن تو

دلم به این خوش بود که تو را دارم 

مخدّراتم را به که بسپارم ؟

.

برادرم کجایی ؛ امان از این جدایی

.

تن پریشان ؛ روی دامن صحرا

سر شکسته روی دامن زهرا 

.

دوان داون آمدم از پی ات ای ماه

ببین چه آواره شدم منِ تنها 

.

برادرم کجایی ؛ امان از این جدایی

.

ای امیر لشکر من ؛ ای امید آخر من

در این شب یلدا قمرم بودی 

در این گرفتاری سپرم بودی 

.

برادرم کجایی ؛ امان از این جدایی

.

در آتش خشکی و بغض گلویم

حرارت داغ تو را به که گویم ؟

.

تو رفتی و در دل خیمه کسی نیست

دمی که قاتل زده پنجه به مویم 

.

برادرم کجایی ؛ امان از این جدایی

.

ز فراق تو به خدا ؛ که در این گرداب بلا

سرم جدا گردد ، بدنم عریان 

شوند همه غارت حرم و طفلان 

.

برادرم کجایی ؛ امان از این جدایی

.

دل من مثل تن تو ؛ شده خون با رفتن تو

دلم به این خوش بود که تو را دارم 

مخدّراتم را به که بسپارم ؟

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *