اشعار آیینی خیمه...

تو داری میری

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 21 دی 1399

تو داری میری

متن شعر

تو داری میری
سه ماهه که از شوهرت رو می گیری

.
دعا می کنی هی که زودتر بمیری
تو داری میری

.
دارم می سوزم
رو دیوار و در مونده خونِت

.
ببین که چی آورده که زهرا به روزم
دارم می سوزم

.
یه کم درد و دل کن سبک میشی ای یار حیدر
فقط توی شهر مدینه تو رو داره حیدر

.
نذار که علی غریب تر بشه
رو لب های من همین خواهشه

.

ممنونم اگر نروی 

می میرم اگر بروی

از پیش من مرو

.

زهرا تو پناه منی

گرمی ده آه منی

از پیش من مرو

.
ای داد بیداد
مگه آتیش و میخ در میره از یاد

.
در سوخته خونه روی تو افتاد
ای داد بیداد
.
ای وای از این در
تو رو بی هوا زد توی کوچه نامرد

.
دیگه صورت و زیر چشمات ورم کرد
ای وای از این در
.
تو خونه رو لب های ما دیگه لبخند نیومد
چرا خون سینه ت از اون روز دیگه بند نیومد

.
شده درد تو اضافه چرا
رو بازوت رد غلافه چرا

.

در وسط کوچه تو رو می زدن وای من
کاش به جای تو مرا می زدن وای من
.
تو رفتی از حال
داری میری از خونه مون بعد نُه سال

.
قرار ما شام غریبون تو گودال
تو رفتی از حال
.
آه از جسارت
لباسی که دوختی براش میشه غارت

.
میره زینب قد خمیده اسارت
آه از جسارت
.

می خواد از کبوتر که لبه پر ببرّه

تنو برمی گردونه تا از قفا سر ببرّه

.

توی قتلگاه ندید مادرو
دوازده دفه کشید خنجرو

.

.

.

 

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *