اشعار آیینی خیمه...

تک و تنها رفته عمو جونم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 21 مهر 1399

تک و تنها رفته عمو جونم

متن شعر

تک و تنها رفته عمو جونم

***

تک و تنها رفته عمو جونم

به خدا که دیگه نمی تونم

به خدا که دیگه تو این خیمه نمی مونم

.

نمی تونم تو خیمه ها بشینم و

نمی تونم گریه و زاری بکنم

.

حالا که بی پناهه توی قتلگاه

خودم باید برم یه کاری بکنم

.

عقیق سرخ دست عمو

می ترسم دردسر شه براش

.

حالا که وقت رفتنمه

میرم دستم سپر شه براش

.

اومد از خیمه ها عبدالله

عبداللهِ اباعبدالله

.

مثل حیدر راهی میدونم

مثل اکبر دیگه رجز خونم

به خدا که منم علمدار عمو جونم

.

دارم می بینم از کنار قتلگاه

چی اومده به روز بال و پر تو

.

دارم میام و می شنوم با هر قدم

صدای استغاثه ی خواهرتو

.

چقد سخته نفس زدنت

حرومه بعد تو نفسم

.

نبینم تو محاصره ای

یکم طاقت بیار برسم

.

پر زد تا مقتل ثارالله 

عبداللهِ اباعبدالله

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *