اشعار آیینی خیمه...

خانه ی کوچکمان ریخت به هم ؛ دعوا شد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 27 اردیبهشت 1398

خانه ی کوچکمان ریخت به هم ؛ دعوا شد

متن شعر

خانه ی کوچکمان ریخت به هم ؛ دعوا شد

وسط معرکه ناموس علی در خطر است

.

بازویش درد گرفته ست ، حرامی نزنش

یاس پیغمبر ما زخمی چندین تبر است 

.

هرچه قنفذ بزند هرچه مغیره بزند

زور زهرا به خدا از همه شان بیشتر است

.

چه بلایی به سر چادر او آوردند

که رویش جای ته چکمه ی چندین نفر است 

.

الا اقل پیش حسن مادر او را نزنید

همه ی غصه ی مادر روی دوش پسر است

.

حور را دور کنید از جلوی هیزم ها

با سر افتاده زمین معجر او شعله ور است

.

بعد از این وای به حال دل تنهای علی 

ماندن فاطمه با شاید و اما اگر است 

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *