اشعار آیینی خیمه...

^ در بند مرتضاییم ، بی جیره و مواجب

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 30 بهمن 1399

^ در بند مرتضاییم ، بی جیره و مواجب

متن شعر

در بند مرتضاییم ، بی جیره و مواجب

****

در بند مرتضاییم ، بی جیره و مواجب
ما ریزه خوار شاهیم ، او صاحب مواهب

.

از باده اش خرابیم ، مست ابوترابیم
ما جای خود که یک عمر ، حق بر علی است راغب

.

تکیه زده به کرسی ، نزد خدای اعلی
بالاتر از رسولان ، در سلسله مراتب

.

معراج تازه رو شد ، اصوات وحی از او بود
دست خدایی اش شد ، وقت نزول ، کاتب

.

از برکت وجودش دنیا به گردش آمد
خورشید با نگاهش می رفت سمت مغرب

.

در روز سخت خیبر ، در جنگ هر دلاور
تنها علی است غالب ، مافوق کل غالب

.

تا ذکر لب علی شد ، یا والی الولی شد
شد ذکر عرش رحمن ، یا مظهر العجائب

.

من آمدم بگیرم ، کرب و بلای خود را
از خوان لطف حیدر ، در لیلة الرغائب

.

یک عمر زیر دِینم ، گریه کن حسینم
در راه سِیر عشاق ، گریه بر اوست واجب

.

حتی سرش به نیزه ، دلسوزِ خلق می شد
یک جلوه از نگاهش ، شد راهِ خیر راهب

.

شاه از بلندی افتاد ، خنجر به کُندی افتاد
سر از قفا جدا شد ، با تیغ نامناسب

.

مهجور از وطن ماند ، بر خاک پاره تن ماند
ارباب بی کفن ماند ، ای وای از این مصائب

.

بی تاب روز وصلیم ، آن منتقم می آید
می آید آن امامِ از چشمِ خلق غائب

.

.

.

محمدجواد شیرازی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *