اشعار آیینی خیمه...

^ در بهاری که هوایت نکنم پاییزم

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 8 آذر 1397

^ در بهاری که هوایت نکنم پاییزم

متن شعر

در بهاری که هوایت نکنم پاییزم

***

در بهاری که هوایت نکنم پاییزم
از سرِ حلقه ی گیسوی تو حلق آویزم

.

سر خود را به روی دست گرفتم اما
سر به زیرم من از این پیشکش ناچیزم

.

سر هر کوچه اگر سنگ ملامت بخورم
باز از عشق تو ای دوست نمی پرهیزم

.

هرکه دنبال کسی هست وَ من دنبالِ
دسته ی ” شاه حسین آه ” گوی تبریزم

.

پیش من نام خودت را ببری می بینی
مثل یک مادر غمدیده به هم می ریزم

.

به خدا جنبه ندارم کرم اینقدر نکن
ظرف من ظرفیتش پر شده و لبریزم

.

کربلا واجبم آقا ، سگ خود را بطلب
چند وقتی شده افسرده و بی انگیزم

.

تا غلام تو شود کودک من ، کامش را
با گِل تربت اعلای تو می آمیزم

.

نگذاری به جهنم ببرندم زیرا
نخی از چادر زینب شده دستاویزم

.

گریه کن های شما مثل شما محترمند
تا می آیند ، من از دور به پا می خیزم

.

.

.

 رضا قربانی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *