اشعار آیینی خیمه...

^ در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 24 فروردین 1398

^ در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است

متن شعر

در شباهت به نظر نفسِ پیمبر شده است

بی جهت نیست که اسمش علی اکبر شده ست

.

چه بگویم من از آن ذات که ممسوس خداست

اکبر است و صفت اکبر ، مخصوص خداست

.

حرکات و سکنات و وجناتش طاها

مادرش آمنه بوده ست مگر یا لیلا ؟

.

با همه ، خُلق عظیمش سر احسان دارد

این پیمبر چه قدر تازه مسلمان دارد

.

ماه عالم شده از دیدن رویش سرمست

” پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست “

.

سنگ در دستش از اعجاز ، قمر می گردد

گر به خورشید بگوید نرو ، برمی گردد

.

جان علی ، جسم نبی ، جلوه ی کوثر بوده

سرّ لولاک ، از اول علی اکبر بوده

.

هر زمان عطر حضورش به هوا برمی خواست

نفس پنج تن آل عبا برمی خواست

.

ذاتش آئینه در آئینه پیمبر گشته

بارها از شب معراجِ خودش برگشته

.

قاب قوسینِ خداوند خم ابرویش

زد قدم زینب کبری به سر زانویش

.

بی نقاب آمدنش پیش عمو دیدنی است

به اباالفضل قسم قامت او دیدنی است

.

چه بگویم من از آن سرو خرامان بهشت

حرف حق را قلم خواجه ی شیراز نوشت :

.

” شاه شمشاد قدان ، خسرو شیرین دهنان

که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان “

.

زلفش آن روز که در دست نسیم افتاده

سمت و سو داده به تحریر موذن زاده

.

کربلا هم عطشش چند برابر شده بود

تشنه ی صوت اذان علی اکبر شده بود

.

أشهدُ أنّ به این مرد ولی باید گفت

اشهدُ أنّ علی بعدِ علی باید گفت

.

جلوی چشم پدر ، رد شدنش را عشق است

أشهدُ أنّ محمّد شدنش را عشق است

.

باد آورده به همراه ، شمیم صلوات

می وزد بر سر کوی تو نسیم صلوات

.

ابر رحمت تویی و تشنه ی الطافِ تو دشت

مشک از چشمه ی چشمان تو پر برمی گشت

.

کیستی ای که پیمبر شدی از کل جهات

باز هم بر گل روی علی اکبر صلوات

.

چشم دنیا به تنت جامه ی احسان دیده ست

حسنی بودن تو بر چه کسی پوشیده ست ؟

.

رحمت واسعه ای ، اسب تو از روی کرم

وسط لشکر دشمن زده ناگاه قدم

.

می روی پشت سرت باد شده پا به رکاب

نام اسب تو عقاب است ، عقاب است عقاب

.

می شود صید نگاهت دل میدان حتی

باز شد روی تو آغوش بیابان حتی

.

رفتی آن گونه که شد دشت پر از عطر تنت

کربلا رنگ گرفت از نفس پیرهنت

.

ذات تو گرچه خلاصه شده ی پنج تن است

بعد تو دشت پر از عطر حسین و حسن است

.

بیشتر ریخت بهم رفتن تو  قاسم را

کشت داغ تو جوانان بنی هاشم را

.

.

.

مسعود یوسف پور

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *