اشعار آیینی خیمه...

دست و پاگیرم ولیکن دست و پا دارم هنوز

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 8 بهمن 1397

دست و پاگیرم ولیکن دست و پا دارم هنوز

متن شعر

دست و پاگیرم ولیکن دست و پا دارم هنوز
هرچه هستم باز هم طبع گدا دارم هنوز

.

سفره ات را می تکانی روزی ما می رسد
گرچه سیرم کرده ای میل غذا دارم هنوز

.

لطف مادر بهترین تمثیل از لطف خداست
تا به زیر چادرت هستم خدا دارم هنوز

.

نان بپز نان تو خوردم که درستم کرده است
در تنور خانه ات دارالشفاء دارم هنوز

.

خانه ات جارو کشی می خواست من جارو کشم !
کار اگر اینجا کنم یعنی بها دارم هنوز

.

گفته ام در قبر بگذارند روی سینه ام
دستمال گریه بر داغ تو را دارم هنوز

.

در نمازم هم به روی شانه ام شال عزاست
من به یمن شال مشکی تان عبا دارم هنوز

.

با همان یک دست من را یاد کن بین قنوت
مستمندم بی کسم عرض دعا دارم هنوز

.

باز هم در خانه ام عطر فدک پیچیده است
چون که از خرمای باغت چند تا دارم هنوز

.

هر کجا ذکر تو شد بر من حسین الهام شد
در میان روضه ات غار حراء دارم هنوز

.

مادر ارباب اذن کربلایم را بده
در دل دیوانه داغ کربلا دارم هنوز

.

من بدم می آید از درها که بد وا می شوند
نفرت از مسمار و از این چیزها دارم هنوز

.

بعد تو دیگر علی را هیچ کس خندان ندید
طعنه هم میزد کسی می گفت عزادارم هنوز

.

.

.

سید پوریا هاشمی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *