اشعار آیینی خیمه...

^ دم دروازه ی ساعات خدا رحم كند

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 28 شهریور 1399

^ دم دروازه ی ساعات خدا رحم كند

متن شعر

دم دروازه ی ساعات خدا رحم كند

***

دم دروازه ی ساعات خدا رحم كند

به دلِ عمه ی سادات خدا رحم كند

.

محملم پرده ندارد مددی يا ستّار

حاجتم وقت مناجات خدا رحم كند

.

چشم من تار شده ، يا تو به هم ريخته ای

گريه دار است ملاقات خدا رحم كند

.

كو علمدار حرم ؟ آبرويم در خطر است

وسط اين همه الوات خدا رحم كند

.

سَرِ بازار به انگشتْ نشانم دادند

رد شدم با چه مكافات خدا رحم كند

.

به همان خنجر كُنْدی كه تو را زَجْرَت داد

می كند شِمْر مُباهات خدا رحم كند

.

سرت از نيزه زمين خورد دلم ريخت حسين

زير پا رفتی ؟ به لب هات خدا رحم كند

.

نيزه نيزه شده از بس گلوی پاره ی تو 

گُم شدی بين جراحات خدا رحم كند

.

به حرم چون لبِ تو چوبِ حراجی زده اند

تا نميرم ز بليّات خدا رحم كند

.

چشم يك شهر به دنبال كنيز است حسين

تا كنم حفظ امانات خدا رحم كند

.

چانه می زد سَرِ گهواره يكی پيش رباب

بهر تسكين مصيبات خدا رحم كند

.

.

.

قاسم نعمتی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *