اشعار آیینی خیمه...

دوش رفتم مسجد کوفه ، بدیدم روی منبر

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 30 بهمن 1399

دوش رفتم مسجد کوفه ، بدیدم روی منبر

متن شعر

دوش رفتم مسجد کوفه ، بدیدم روی منبر

***

دوش رفتم مسجد کوفه ، بدیدم روی منبر
بود گرم خطبه آن شاهنشه دنیا و دینم

.

گفت ای مردم سلونی ، من وصی مصطفی یم
خازن گنج علوم اولین و آخرینم

.

من علی ام عالی ام دانای اسرار نهانم
انجم آرای سمایم ؛ کارپرداز زمینم

.

من به قرآن باء بسم الله رحمان رحیمم
مومنون و کوثر و طاها و قدر و یاء و سینم

.

آل عمران مائده اعراف توبه هود نوحم
مومنون ؛ شوراء و فتح و صافات و حشر و تینم

.

مقصد رمز الم نشرح لک صدرک منم من
زآنکه آرامش به قلب پاک ختم المرسلینم

.

مقصد ذات حق از السابقون السابقونم
حجت اللهم وصی رحمه للعالمینم

.

دست سرمد ، یار احمد ، ماه مفرد ، نور ایزد
زیب مسند ، مهر امجد ، من امام العارفینم

.

عالم استم دائم استم حاکم استم قائم استم
واصل استم فاصل استم مرشد روح الامینم

.

تا قیامت گر شود تفسیر از نهج البلاغه
نیست خطی از خطوط صفحه ی علم الیقینم

.

گفته قرآن چنگ باید زد به حبل الله جمیعا :
اهل عالم دست پیش آرید من حبل المتینم

.

یاد و خاک و آب و آتش در پی فرمانگذاری
در شمال و در جنوب و در یسار و در یمینم

.

من معزالمومنینم من مذل المشرکینم
من بصیر بالعباد من هدیً للمتقینم

.

دردمندان را دوایم بی نوایان را نوایم
بی پناهان را پناهم بی معینان را معینم

.

من همان شاهم که شب ها ، جای خواب و استراحت
مونس طفل یتیمم یار هر ویران نشینم

.

روز یار خلق و شب همبازی طفل یتیمم
هم نشینی با گدائی را به شاهی برگزینم

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *