اشعار آیینی خیمه...

^ ذره ذره همه دنیا به جنون آمده بود

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 15 فروردین 1397

^ ذره ذره همه دنیا به جنون آمده بود

متن شعر

ذره ذره همه دنیا به جنون آمده بود

روح از پیکره ی کعبه برون آمده بود

.

روشنا ریخت به افلاک حلولش آن روز

کعبه برخاست به اجلال نزولش آن روز

.

عشق او بر دل سنگیِ حرم غالب شد

قبله مایل به علی بن ابی طالب شد

.

از دل خانه علی رفت و حرم با او رفت

کعبه در بدرقه‌ اش چند قدم با او رفت

.

قفس کعبه شکسته‌ ست دم پرواز است

برو از کعبه که آغوش محمد باز است

.

آینه هستی و با آینه باید باشی

خانه زادِ پسر آمنه باید باشی

.

همه‌ ی غائله‌ ها گشت فراموشِ نبی

کودکی‌ های علی پر شد از آغوش نبی

.

مستی اهل سماوات دو چندان شده است

عطر گیسوی علی خورده به تن‌ پوش نبی

.

تا بچیند رطب تازه‌ای از باغ بهشت

رفته دردانه ی کعبه به سر دوش نبی

.

که نبی بوده فقط این همه سرمست علی

که علی بوده فقط آن همه مدهوش نبی

.

چشم در چشم علی ، آینه در آیینه

حرف‌ ها می‌ زند اینک لب خاموش نبی

.

دور از من مشو ای محو تماشای تو من

نگران می‌شوم از دور شدن‌ های تو من

.

من به شوق تو سکوتم ، تو فقط حرف بزن

وحی می‌ ریزد از آهنگ لبت ، حرف بزن

.

می‌ نشینم به تماشای تو تنها ، آری

هر زمان خسته‌ ام از مردم دنیا ، آری

.

بر مکافات زمین با تو دلم غالب شد

همه ی دهر اگر شعب ابی طالب شد

.

خوب شد آمدی ای معنی بی همتایی

بی تو هر آینه می‌ مردم از این تنهایی

.

دین اسلام در آن روز که بازار نداشت

یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت

.

اول آن کس که خریدار شدش حیدر بود

باعث گرمی بازار شدش حیدر بود

.

وحی می‌ بارد و من دوخته‌ ام دیده به تو

تو به اسلام ؟ نه ! اسلام گراییده به تو

.

در زمین دلخوش از اینم که تویی همسفرم

از رسولان دگر با تو اولوالعزم‌ ترم

.

می‌ رود قصه‌ ی ما سوی سرانجام آرام

دفتر قصه ورق می‌ خورد آرام آرام 

.

.

.

سید حمیدرضا برقعی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *