اشعار آیینی خیمه...

^ رکاب آفرینش را نگین هستی ، پیمبر جان !

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 24 فروردین 1397

^ رکاب آفرینش را نگین هستی ، پیمبر جان !

متن شعر

 رکاب آفرینش را نگین هستی ، پیمبر جان !
ستون آسمان ها و زمین هستی ، پیمبر جان !

.

تو را با دست خود چیده خدا از باغ ” ما أدراک ”
نمی فهمم تو را که دستچین هستی ، پیمبر جان !

.

جهان گردی است که از یک تکان دامنت برخاست
جهان جسم است و تو جان آفرین هستی ، پیمبر جان !

.

نه تنها چرخ این دنیا به دستان تو می چرخد
که فرماندار روز واپسین هستی ، پیمبر جان !

.

حصیری ساده و پوسیده فرش زیر پایت بود
اگرچه ساکن عرش برین هستی ، پیمبر جان !

همان آغوش در آغوش باشد ” قاب قوسین ” ات
تو با ذات خداوندی عجین هستی ، پیمبر جان !

.

همه پیغمبران ، عیسی و موسی ، نوح ، ابراهیم
خبر دادند ؛ ختم المرسلین هستی ، پیمبر جان !

.

کتابت هست ، نورت هست ، احساس حضورت هست
نمی دانم کجا اما یقین ، هستی ! پیمبر جان !

.

تو را کفّار جاهل هم قبولت داشتند آری
که بودی شُهره در شَهرت : امین هستی ! پیمبر جان !

.

نیفتد چین به پیشانی تو چون این جسارت ها
کف موج است و تو دریا جبین هستی ، پیمبر جان !

.

نگیرد پنجه ی گرگان به روی نور افشانت
تو ماهی و فراتر از زمین هستی ، پیمبر جان !

.

همان ماهی که طوفانی کند دریای امّت را
خروش موج های مسلمین هستی ، پیمبر جان !

.

أشدّاء علی الکفّارِ ما را یادشان رفته
تو از بس ” رحمه للعالمین ” هستی ، پیمبر جان !

.

همین خُلق عظیمت مفلسان را می کند گستاخ
همین بودی از آن اول ، همین هستی ، پیمبر جان !

.

به یک آن جذبه ی مهری ، به یک آن آیه ی قهری
به وقتش آنچنان و اینچنین هستی ، پیمبر جان !

.

اُحد یک بار بود و بدر و خیبر می شود تکرار
تو دست فتح حق در آستین هستی ، پیمبر جان !

.

هلا ! باشد جواب دشمنت با حیدر کرّار
تو هستی امیرالمومنین هستی ، پیمبر جان !

.

.

.
محمد رسولی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *