اشعار آیینی خیمه...

زحمت تیغ دو سر را گاهی ابرو می کشد

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 1 مرداد 1397

زحمت تیغ دو سر را گاهی ابرو می کشد

متن شعر

زحمت تیغ دو سر را گاهی ابرو می کشد
چشم های نافذش شمشیر از رو می کشد

.

گاه وصل و گاه هجر و گاه قبض و گاه بسط
می کشد هرچه دل بی تابم از او می کشد

.

اول ذی القعده با شوق زیارت مادرم
بابت خرج سفر دست از النگو می کشد

.

بست بالا بست پایین باطنا مثل هم اند
جذبه ی گلدسته اش دل را ز هر سو می کشد

.

مثل ایوان نجف ایوان طلایش دیدنی ست
زائر این بقعه حق دارد اگر هو می کشد

.

خواهرم را بوم نقاشی به ذوق آورده است
دور تا دور ضریحش یاس و شب بو می کشد

.

بر فراز ماذنه های رفیعش یاکریم
در طواف گنبد زردش پرستو می کشد


از امام ضامن خود اذن می گیرد سپس
در کنار حوض صحنش بچه آهو می کشد

.

تا سلامی بامدادان محضر حضرت دهند
بر لب هر بام طوطی سخنگو می کشد

.

صید او صیاد را شب های گوهرشاد را
سید خوشزاد را در آن هیاهو می کشد

.

می کشد پای دلم را سوی قم سلطان طوس
سوی مشهد خلق را معصومه بانو می کشد

.

پیرمردی هم فلج دیدم که از پایین پا
تا میان صحن خود را روی زانو می کشد

.

می تکاند از دلش گرد تعلق بی گمان
فرش های این حرم را هر که جارو می کشد

.

می کشد بر پنجره فولاد دستی مادرم
و به امید شفا آن را به پهلو می کشد

.

آن که باشد بیمه ی الطاف آقای رئوف
کی به عمرش منت از درمان و دارو می کشد ؟

.

قول داده می رسد در پای میزان عمل
و به نفع زائرش کار از ترازو می کشد

.

مثل من مرغ دلش یک بام دارد دو هوا
روضه اش گاهی به سر گاهی به بازو می کشد

.

نشنود هرگز مسلمان و نبیند کافری
پنجه ای سنجاق را همراه گیسو می کشد

.

.

.

علیرضا خاکساری

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *