اشعار آیینی خیمه...

^ سخن ز حبل الاهی و بانگ ” و اعتصمو ” ست

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 16 آبان 1398

^ سخن ز حبل الاهی و بانگ ” و اعتصمو ” ست

متن شعر

سخن ز حبل الاهی و بانگ ” و اعتصمو ” ست

***

سخن ز حبل الاهی و بانگ ” و اعتصمو ” ست

حقیقتی که هدایت همیشه زنده به اوست

.

حقیقتی که همه انبیا از آن گفتند

به امت خود از آن چشمه ی روان گفتند

.

حقیقتی که از آن ، طاعتی فراتر نیست

حقیقتی که اساس شریعت نبوی است

.

برادریم همه ، در پناه پیغمبر

کدام نعمت از این نعمت است بالاتر ؟

.

به اسب همدلی ، آفاق صبح را طی کن

به رسم حق ، شتر اختلاف را پی کن

.

نزاع و تفرقه ، آغاز شرک و کافری است

که اختلاف بشر ، آرزوی سامری است

.

اگر که خواهی از آن ذات ، رحمتی ازلی

برای وحدت امّت بکوش مثل علی

.

علی ستاره ی صبرش ، شبی افول نداشت

و حرف‌ های عجولانه را قبول نداشت

.

علی پس از جمل آیا پی قیام گرفت ؟

مگر ز همسر پیغمبر انتقام گرفت ؟

.

علی اگر چه به سینه بسی جراحت داشت

در ازدحام صفوف نماز شرکت داشت

.

علی به حبل خدا اتصال را می‌ خواست

به جان وصله ی کفشش ، وصال را می‌ خواست

.

علی کجا سر بازار ظلم ، حجره گرفت ؟

مقدسات که را یک به یک به سخره گرفت ؟

.

علی که در سخنش لحن ناگوار نبود

علی که اهل سخن‌ های نیش‌ دار نبود

.

علی خلیفه شد امّا گذشت از فدکش

گذشت از حق دیرینه‌ اش ، خدا کمکش !

.

علی مرید چنین تندخو نمی‌ خواهد

علی مدافع بی‌ چشم و رو نمی‌ خواهد

.

علی نگفت به احیای خیر صدمه زنند

به نام غیرت شیعی ، به غیر صدمه زنند

.

علی نگفت و به نام علی چه‌ ها گفتند

به جان حضرت او یک به یک خطا گفتند

.

ببین که نام علی بر لب چه سلسله‌ ای است

ببین که بین علی‌ های ما چه فاصله‌ ای است !

.

بسا مرید علی‌ اند و کارشان شوم است

علی هنوز در این روزگار مظلوم است

.

جنایتی است به نام علی جفا کردن

زبان به یاوه و حرف سخیف وا کردن

.

جنایتی است جهان را به چوب خود راندن

هر آنکه گفت ز وحدت خلیفه‌ ای خواندن !

.

هر آنکه گفت ز وحدت منافقش خواندن

برای هَدم برائت ، موافقش خواندن

.

برادرم ، نشوی بدسرشت ، آلوده

مکن زبان به سخن‌ های زشت ، آلوده

.

کجا کس از طمع خام ، شیعه خواهد شد ؟

کجا به یاوه و دشنام شیعه خواهد شد ؟

.

به هوش باش که طرد و تنش برائت نیست

اسائه ی ادب و سرزنش برائت نیست

.

به هوش باش به انکار این برادری‌ اند

جماعتی که بدهکار این برادری‌ اند

.

به هوش باش که مقهور دشمنان نشوی

به بانگ تفرقه ، مزدور دشمنان نشوی

.

بدان که تفرقه‌ افکن اسیر دشمن ماست

بداند او چه نداند ! اجیر دشمن ماست

.

برادر ! این دل پر زخم را مداوا کن

بیا به خاطر مولا کمی مدارا کن

.

برادرم ، سخن از اتحاد باطل نیست

چنان که روزه و حج و جهاد باطل نیست

.

اگر میان من و تو هنوز مهر و وفاست

به نص آیه ی ” المومنون اخوه ” به پاست

.

برادر ! آن نفس مهرپروری چه شده است ؟

به من بگو که حقوق برادری چه شده است ؟

.

چه شد که بانگ به صلح و صفا زدن عار است ؟

تو را به نام برادر صدا زدن عار است ؟

.

بگو به امت پیغمبر این سخن دائم :

روایت است که ” المسلم اخ المسلم “

.

من از شنیدن حرف خلاف بیزارم

از این دو دستگی و اختلاف بیزارم

.

از آن بترس که خوبان پی ستم افتند

برادران مسلمان به جان هم افتند

.

به افتراق زمان ، افترا به هم بزنند

به نام حقّ علی ، پشت پا به هم بزنند

.

بترس ، صید تو این بار در دل حرم است

که عرض و مال و دم مؤمن است و محترم است

.

چنان مگو که کلامت به خصم ، خانه دهد

به دست ظالم تکفیریان بهانه دهد

.

سکوت کن ، نه سکوتی که گوشه‌ گیر شوی

به دست ظالم جبر زمان اسیر شوی !

.

نه هر که اهل سکوت است بی‌ گمان خفته است

که در سکوت هزاران هزار ناگفته است

.

برادرم ، سحری با دلم موافق باش

بیا و پیرو راه امام صادق باش

.

که بر فضیلت او دست مدعا نرسد

” به حسن و خلق و وفا کس به یار ما نرسد “

.

که پیروان شریعت ، شهید اخلاقش

هزار عالم سنّی ، مرید اخلاقش

.

چنان که یکدله فرمود آن رسول وفاق :

” بُعِثتُ ” تا که ” اُتَمِّم مَکارِمَ الاخلاق “

.

.

.

حجت الاسلام جواد محمدزمانی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *