اشعار آیینی خیمه...

^ سفره ی باز تو آنقدر گدا پرور بود

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 27 مهر 1397

^ سفره ی باز تو آنقدر گدا پرور بود

متن شعر

سفره ی باز تو آنقدر گدا پرور بود
روز و شب سفره ات از خیل گدا محشر بود

.
یک سرش بود ز خانه سر دیگر کوچه
خوب دیدند همه لطف تو سرتاسر بود

.
غیر بیت الحسن این شهر کرم خانه نداشت
که در این شهر فقط خانه ی تو بی در بود

.
کاسه آبی به گدا دادی و سرمستش کرد
آب چاه تو خودش شعبه ای از کوثر بود

.
هرکس آمد به مدینه تو پناهش دادی
خواه اگر ناصبی و خواه اگر کافر بود

.
گرچه انواع غذا بود سر سفره ی تو
رزق هر وعده ی تو نان جو چون حیدر بود

.
تا که سگ سیر نشد لب به غذایت نزدی
کرم و جود تو مافوق تر از باور بود

.
کیمیای قدمت نقل دهان همه شد
کف نعلین تو می خورد به هرجا زر بود

.
کرد توهین به تو اما به رویش خندیدی
گرچه می سوختی و چشم تو از غم تر بود

.
کاش می شد نکند پیر تو را سنّ کمت
خم نمی شد اگر اینقدر قدت بهتر بود

.

.

.
سید پوریا هاشمی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *