اشعار آیینی خیمه...

سنگ اگر خوردم نرفتم سمت احسان دگر

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 17 تیر 1399

سنگ اگر خوردم نرفتم سمت احسان دگر

متن شعر

سنگ اگر خوردم نرفتم سمت احسان دگر

***

سنگ اگر خوردم نرفتم سمت احسان دگر

بسته شد دستم ولی نگرفت دامان دگر

.

من همان غیر از تو غیری نیست در من غیر تو 

پس پریشان تو هستم نِی پریشان دگر

.

صبح محشر عاشق از حسرت گریبان می درد

غیر تو باشد اگر پاره گریبان دگر

.

جان اگر دادم به پایش بر سرم منت گذار

خاندان ما بدهکار است دو جان دگر

.

مسلم آن روزی که از رویت جدا شد مرده بود

تازه از تیغ شهادت یافتم جان دگر

.

هیچ مردی مثل من در کوفه سرگردان نشد

جز من حیران تنها نیست حیران دگر

.

بی نصیبند از من و آغوش من طفلان من

پیکرم افتاد اما دست طفلان دگر

.

از دهان افتاد دندانم ولی ناراضی ام

کاش چوب خیزران می خورد دندان دگر

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *