اشعار آیینی خیمه...

^ شدی کریم که سائل تو را صدا بزند

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 25 اردیبهشت 1398

^ شدی کریم که سائل تو را صدا بزند

متن شعر

شدی کریم که سائل تو را صدا بزند

***

شدی کریم که سائل تو را صدا بزند
به جای این‌ که قدم با بخیل‌ ها بزند
.
کلیم طور تو هر کس نشد امام کریم
نمی شود برود حرف با خدا بزند
.
امام ؛ زاده شدی و امامزاده شدی
که بندگیِ تو را حق به نام ما بزند
.
به چشم عارف و عامی همان حسن باشد
کرم به جای تو خود را اگرکه جا بزند
.
مُسلّم‌ است‌ که‌ از خلق ؛ پُشتِ ‌پا نخورد
کسی‌ که ‌بر همه‌ غیر از تو پُشتِ‌ پا بزند
.
خُدای ؛ نگذرد از آنکه خنجر مسموم
به پای حضرتت از عمد ؛ بی هوا بزند
.
شریک ‌جرم جنایات جبت و طاغوت است
زنی که تیر به تابوت مجتبی بزند
.
کفن برای تو خون گریه می ‌کند که فقط
گریز ؛ روضه‌ی دفنت به کربلا بزند
.
کسی نگفت نباید به محتضر با غیظ
عصازنان اگر آمد کسی عصا بزند
.
میان ‌آن‌ همه شمشیر و تیر و نیزه و سنگ
چه قدر سخت قرار است دست ‌و پا بزند
.
.
.
محمد قاسمی
.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *