اشعار آیینی خیمه...

^ شش ماهه ای که یاس رخش را جنان نداشت

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 6 شهریور 1399

^ شش ماهه ای که یاس رخش را جنان نداشت

متن شعر

شش ماهه ای که یاس رخش را جنان نداشت

****

شش ماهه ای که یاس رخش را جنان نداشت
در روی زرد خود ، اثری جز خزان نداشت

.
دیگر توان گریه و چرخاندن زبان …
با حال التماس به دور دهان نداشت
.
کارش تمام بود ، نفس سخت می کشید
اصلا برای پر زدنش هم توان نداشت
.
اول کمی گرفت صدایش ولی سپس
حتی از آن صدای گرفته ، نشان نداشت
.
وای از رباب ، بس که خجالت کشیده بود
روی نگاه کردنِ بر بانوان نداشت
.
آمد حسین و با عجله رفت خیمه گاه
خیلی برای حفظِ رضیعش ، زمان نداشت
.
نفرین به آسمان که خساست به خرج داد
یک جرعه آب بهر علی ، آسمان نداشت ؟!
.
حجم گلوی کوچک اصغر ، تحملِ …
تیر بزرگ حرمله را بی گمان نداشت
.
زد با شتاب ، حرمله تیر سه شعبه را
بر شیرخواره ای که زبان بیان نداشت
.
پاشیده شد گلوی علی ، ذبح شد سرش
دنیا چنین مصیبت و داغی گران نداشت
.
لبخند زد به روی پدر ، پر کشید و رفت
دیگر حسین در بدن خویش ، جان نداشت
.
آغاز شد مصیبت حیرانی حسین
این کشتی شکسته دگر بادبان نداشت
.
ای کاش شام روز دهم ، دست کم رباب …
چشمی به سوی رأس علی بر سنان نداشت
.
شد هم نشین و سوخته ی نور آفتاب
دیگر رباب ، هیچ کجا سایه بان نداشت

.

.

.

محمدجواد شیرازی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *