اشعار آیینی خیمه...

^ شعر خواندی

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 3 شهریور 1397

^ شعر خواندی

متن شعر

شعر خواندی و استوار ترین ، کاخ های ستم خراب شدند
دست بردی به چشمه ی زمزم ، آب های جهان شراب شدند
.
پلک باز تمام پنجره ها ، روزها با تو خیره حرف زدند
شب ولی سرد بود ، پس ناچار ، چشم بستند و گرم خواب شدند
.
آسمان راه خویش را گم کرد ، ماه در چشم شب تلاطم کرد
ابر های سیاه با گریه ، خیره در چشم آفتاب شدند
.
تو خلیلی که زیر پاهایت ، قفس شیر ها گلستان شد
دست آخر هم از خجالت تو ، شیرها قطره قطره آب شدند
.
ای نگاهت شفای بیماران ، ای امام صداقت و باران
تو دعا کردی و گنه کاران ، با خدا پاک بی حساب شدند
.
ساحران را به خاک افکندی ، بارها مثل حضرت موسی
بعد هم دور گردن آنها ، مارها یک به یک طناب شدند
.
خواب مسموم معتمدها را ، زلف آشفته ات پریشان کرد
آسمان رعد و برق زد یعنی ، اشک های تو مستجاب شدند

.

.

.

میثم داوودی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *