اشعار آیینی خیمه...

^ صبا به پیر خرابات از خرابه ی شام

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 2 شهریور 1397

^ صبا به پیر خرابات از خرابه ی شام

متن شعر

صبا به پیر خرابات از خرابه ی شام

ببر ز کودک زار این جگر گدازْ پیام

.

که : ای پدر ز من زار هیچ آگاهی ؟

که روز من شب تار است و صبح روشن ، شام

.

به سرپرستی ما سنگ آید از چپ و راست

به دلنوازی ماها ز پیش و پس ، دشنام

.

نه روز ، از ستم دشمنان ، تنی راحت

نه شب ز داغ دلآرام‌ ها ، دلی آرام

.

به کودکان پدر کشته ، مادر گیتی

همی ز خون جگر می‌ دهد شراب و طعام

.

چراغ مجلس ما شمع آه بیوه زنان

انیس و مونس ما ناله ی دل ایتام

.

فلک خراب شود کاین خرابه ی بی سقف

چه کرده با تن این کودکان گل اندام !

.

دریغ و درد کز آغوش ناز افتادم

به روی خاک مذلّت ، به زیر بند لئام !

.

به پای خار مغیلان ، به دستِ بند ستم

ز فرق تا قدم از تازیانه نیلی فام

.

به روی دست تو دستانِ خوش نوا بودم

کنون چو قُمری شوریده‌ ام میانه ی دام

.

به دامن تو چو طوطی ، شکرشکن بودم

بریخت زاغ و زغن زهر تلخم اندر کام

.

مرا که حال ز آغاز کودکی این است

خدای داند و بس تا چه باشدم انجام

.

هزار مرتبه بدتر ز شامِ ماتم بود

برای غم زدگان ، صبح عیدِ مردم شام

.

به ناله ی شرر انگیز، بانوان حجاز

به نغمه ی دف و نی ، شامیان خون آشام

.

سرِ تو بر سرِ نی شمع و ما چو پروانه

به سوز و ساز ز ناسازگاری ایّام

.

شدند پردگیان تو شهره ی هر شهر

دریغ و درد ز ناموس خاص و مجلس عام !

.

ســرِ برهنه به پا ایستاده سرور دین

یـزید و تخـتِ زر و سفره ی قمار و مُدام *

.

ز گفت و گوی لبت بگذرم که جان به لب است

که راست تاب شنیدن ؟ که را مجال کلام ؟

.

*مُدام : شراب انگوری ، باده

.

.

.

 آیه الله العظمی غروی اصفهانی

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *