اشعار آیینی خیمه...

ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 29 دی 1398

ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود

متن شعر

ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود

***

ضعفی شدید نیروی او را گرفته بود

دیگر توان ز زانوی او را گرفته بود

.

در ازدحام پشت در و دود و شعله ها

آتش سراغ گیسوی او را گرفته بود

.

می خواست تا جدا شود از پشت در ولی

تیزی میخ ؛ پهلوی او را گرفته بود

.

تحتِ فشار لنگه ی در گیر کرده بود

بی خود نبود در ؛ بوی او را گرفته بود

.

مولا چه می کشید چو می دید لشگری

در کوچه دور بانوی او را گرفته بود

.

باید به وضع خانه کسی می رسید پس

زینب به دست جاروی او را گرفته بود

.

فرصت نکرده بود که چادر به سر کند

شکر خدا که در روی او را گرفته بود

***

به ماه آسمون می گفت شمع شبستون منی

یاد عموم بخیر كه تو مثل عمو جون منی

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *