اشعار آیینی خیمه...

قدم بذار رو چشمام ای از سفر رسیده

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 18 دی 1399

قدم بذار رو چشمام ای از سفر رسیده

متن شعر

قدم بذار رو چشمام ای از سفر رسیده

****

قدم بذار رو چشمام ای از سفر رسیده

عوض شدی بابا جون گلوتو کی بریده

.

این سفرم بد نبود انگار خدایی

شبیه همدیگه شدیم ما دو تایی

موی من و موی تو سوخته بابایی

وای بابایی

.

بابا حسین بابا حسین بابا حسین

.

بعیده که رقیه زنده بمونه بابا

این کتکای هر روز تفریحشونه بابا

.

بهونه دستشون نمیدم میزنن

بچه ت اگه بمره بازم میزنن

تنها می افتم همه با هم میزنن

.

بابا حسین بابا حسین بابا حسین

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *