اشعار آیینی خیمه...

كوفه را با تو حسین جان سر و پیمانی نیست

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 27 مرداد 1397

كوفه را با تو حسین جان سر و پیمانی نیست

متن شعر

كوفه را با تو حسین جان سر و پیمانی نیست
هرچه گشتم به خدا صحبت مهمانی نیست

.
كارم این است كه تا صبح فقط در بزنم
غربتی سخت تر از بی سر و سامانی نیست

.
لب من تشنه ی آب و جگرم تشنه ی توست
بین كوفه به خدا مثل من عطشانی نیست

.
زره ام رفت ولی پیرهنم دست نخورد
روزی مسلم آواره ات عریانی نیست

.
ز من در آسمانت اختری هست 

مرا در کاروانت دختری هست

.

دخترم را بغلش کن به کنیزی نبرند

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *