اشعار آیینی خیمه...

^ ما گداییم گداییم گدای دو حسن

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 3 آذر 1399

^ ما گداییم گداییم گدای دو حسن

متن شعر

ما گداییم گداییم گدای دو حسن

***

ما گداییم گداییم گدای دو حسن
زیر دین کرم و لطف و عطای دو حسن

.
وای اگر نان خور هر بی سر و پایی بشویم
روزی ما گره خورده به وفای دو حسن

.
زنده و مرده ی ما فرق ندارد فردا
اگر امروز نمیریم برای دو حسن

.
تا فدایی سر قاسم و مهدی هستیم
هست پشت سرمان دست دعای دو حسن

.
تا ابد هر چه خلیفه است فدای علی و
تا ابد هر چه کریم است فدای دو حسن

.

با حسن های علی تا که رفاقت داریم
همه جا تا ابد آقایی و عزت داریم

.

باز هم‌ معجزه در دل هیجان می آید
در جهان عطر دل انگیز جنان می آید

.
این چه سرّی است که امشب به مشام جانم
عطری از نیمه ی ماه رمضان می آید

.
کینه توزان جمل زیر لحد پوسیدند
در عوض باز حسن جان به جهان می آید

.
چه گنهکار چه مومن همه مهمان هستند
حضرت خیر رسانِ همگان می آید

.
به زمین کرده قدم رنجه شهنشاهی که
وقت مدحش ، قلم شعر به جان می آید

.

باز طوفان بلا را زده پس کشتی دین
آمده یازدهم‌ مرشد جبریل امین
.
نیست غم گر نکند دست کسی وا گره ام
نوکر حلقه به گوش حسن سامره ام

.
شده ام شاپرک شمع وجود پسرش
ایمن از بی کسی و درد و غم و دلهره ام

.
شده در سامره تصویر دو گنبد از نور
مثل بین الحرمین خاص ترین منظره ام

.
تا ابد هر چه گشایش به فدای گره ای
که چنین کرد پناهنده ی این مقبره ام

.
نفس فاطمی اش راه نشانم داد و
اربعین خورد رقم ناب ترین خاطره ام
.
شده ام بی سر و سامان دو تا شش گوشه
هر چه دارم همه قربان دو تا شش گوشه
.
خوش به حال شب تاری که تو گردی سحرش
کعبه یعنی دل هر کس که شد عشقت گوهرش

.
جان به قربان همان گرگ بیابانی که
تاج هم صحبتی با تو نشسته به سرش

.
پدر و مادر من باد به قربان کسی
که گذشته است به عشق تو ز مادر پدرش

.
جان به قربان بزرگی که شده همچو سگان
کاسه لیسی غلامان تو تنها هنرش

.
جز تو اصلا چه سپهری است که سهمش بشود
حضرت مهدی موعود بگردد قمرش
.
من کیم مدح شهنشاه سماوات کنم
” کار من نیست که بنشینم و املات کنم “
.
من دل مرده که در وادی غم ها ماندم
دور از فیض مسیحای مسیحا ماندم

.
عشقتان شد پر پرواز دو عالم اما
من اسیر اگر و شاید و اما ماندم

.
” حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد “
بین طوفان بلا بی کس و تنها ماندم

.
اربعین رفت و ندادند محلم اصلا
آه از قافله ی کرببلا جا ماندم

.
کورتر شد گره ام هر چه تقلا کردم
من فقط منتظر روضه ی زهرا ماندم
.
روزگاری شده که روز ، شب تاریک است
خوب کن حال مرا فاطمیه نزدیک است

.

.

.

آذر ماه ۹۹

.

محمدحسین رحیمیان

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *