مرغ بی بال و پر غمکده ی بغدادیم *** مرغ بی بال و پر غمکده ی بغدادیم روضه و غصه و دردیم ، غم و فریادیم . قطره اشکیم که با آه رضا افتادیم سال ها با جگر پاره چنین سر دادیم : . ما عزادار دل خون جوادیم همه با دل خون شده مجنون جوادیم همه . عرش را غربت او یکسره غمناک کند رخت مشکی به تن پهنه ی افلاک کند . گریه بر روضه ی او صاحب لولاک کند خواهری نیست که خون از لب او پاک کند . این که پیچیده به خود تشنه و دور از وطن است خاک عالم به سرم گل پسر بوالحسن است . مثل یک شمع کف حجره چکیدن سخت است وسط خانه ی خود زهر چشیدن سخت است . از سوی همسر خود طعنه شنیدن سخت است پر خود را به روی خاک کشیدن سخت است . نیست یک مرد کمی یاری مظلوم دهد قطره ای آب به این تشنه ی مغموم دهد . بی وفا خواست که آقای مرا پیر کند غصه را در دل محزون شده تکثیر کند . پسر فاطمه را کوچک و تحقیر کند خواست او را وسط حجره زمین گیر کند . بی حیا بر جگر سوخته اش می خندید با کنیزان جلوی حجره ی او می رقصید . پسر شاه خراسان جگرش می سوزد از غم زهر جفا چشم ترش می سوزد . دست و پا می زند و بال و پرش می سوزد وسط حجره ، تن شعله ورش می سوزد . باورم نیست که این ها به کمک برخیزند آب را پیش نگاهش به زمین می ریزند . گاهی از شرم کمی رحم و مدارا خوب است نگذارید تنش را به تماشا خوب است . نکشیدش به سوی بام ، همین جا خوب است چه کسی گفته قد و قامت رعنا خوب است ؟! . حمل او روی سر چند نفر ، دردسر است تیزی پله و تنگی گذر ، دردسر است . خوبی بام به این است مصیبت نکشد بدنش زیر سم اسب مشقت نکشد . نیزه و سنگ به پیشانی حضرت نکشد آخر روضه ی او کار به غارت نکشد . تشنه جان داده ولی در بدنش سر دارد صحن این بام چه خوب است ، کبوتر دارد . شاه عالم به زمین خورده و بی حال شده پیکرش در ته گودال لگدمال شده . بر سر پیرهنش صحبت و جنجال شده شمر با خنجر خود وارد گودال شده . داشت با خنجر خود ضربه به آقا می زد ناگهان صوت فراگیر ” بُنَیَّ ” آمد . . . محمدجواد شیرازی .
نظرات