اشعار آیینی خیمه...

مصحف نوری و در واژه و معنا تازه

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 8 شهریور 1399

مصحف نوری و در واژه و معنا تازه

متن شعر

مصحف نوری و در واژه و معنا تازه

***

مصحف نوری و در واژه و معنا تازه
وحی آیات تو هر لحظه و هرجا تازه

.

هرچه تکرار شود ، نام تو تکراری نیست
ما و شیرینی این شورِ سراپا تازه

.

و جهان داغ تو را تازه نگه‌ داشته است
نه ! نگه‌ داشته داغ تو جهان را تازه

.

موج در موج به سر می ‌زند و می‌ گرید
مانده داغ لب تو بر دل دریا تازه

.

آه ای تشنه ی افتاده به هامون ، زخمی
آه ای زخم تو در غربتِ صحرا تازه

.

تازه می ‌خواست کمی معرکه آرام شود
نعل ‌ها تازه شد و داغ دل ما تازه

.

کاروان رفت به مهمانی کوفه که در آن
کوچه در کوچه شود غربت مولا تازه

.

کاروان رفت به مهمانی شام ، آه از شام
زخم‌ ها کهنه ولی زخم زبان ‌ها تازه

.

کاروان رفت ولی راه تو در عالم ماند

با شکوه قدم زینب کبری تازه

.

اربعین است و قدم در قدم اعجاز غمت
پر طپش ، گرم ، پر آوازه ، شکوفا ، تازه

.

ای که امروزِ جهان مات شکوه تو شده ‌ست
مانده غوغای تو در جلوه ی فردا تازه

.

تا که غم هست و حرم هست و علم هست و قلم
جلوه ی توست در آیینه ی دنیا تازه

.

.

.

سید محمدجواد شرافت

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *