اشعار آیینی خیمه...

من زینبم که زخمی بغض و بهانه ام

اطلاعات بیشتر
تاریخ انتشار 8 اسفند 1399

من زینبم که زخمی بغض و بهانه ام

متن شعر

من زینبم که زخمی بغض و بهانه ام

****

من زینبم که زخمی بغض و بهانه ام

مضمون سرخ یک غزل عاشقانه ام

.

من روضه خوان حمله ی صد تازیانه ام

پروانه ام که سوخته ام کنج خانه ام

.

دستان درد آرزویم را به باد داد

یک آه سرد آرزویم را به باد داد

.

پاییز شد هوای بهاری که داشتم

بر باد رفت دار و نداری که داشتم

.

پرپر شدند ایل و تباری که داشتم

ماندند کربلا کس و کاری که داشتم

.

دستان روزگار مرا بی حسین کرد

من را اسیر داغ شه عالمین کرد

.

من بودم و عزای بیایان کربلا

بچه یتیم های پریشان کربلا

.

بر روی نیزه ها سر عطشان کربلا

خون می گذشت از سر ایوان کربلا

.

با یاد زخم های تنش گریه می کنم

هر شب برای پیرهنش گریه می کنم

.

یادم نمی رود که دل از غصه ها گرفت

شلاق هایشان به تنم بی هوا گرفت

.

دیدم که چکمه ای به روی سینه پا گرفت

یک خنجر شکسته حسین مرا گرفت

.

دیدم سرش جدا شد و باور نداشتم

جای حسین کاش که من سر نداشتم

.

حالا عزای زخم تنت قاتلم شده

کابوس دست و پا زدنت قاتلم شده

.

خون لخته های در دهنت قاتلم شده

با نیزه زیر و رو شدنت قاتلم شده

.

یادم نرفته خاطره ی گوشواره را

گودال و ازدحام و تنی پاره پاره را

.

بعد از وداع بود که روزم سیاه شد

عباسمان که رفت حرم بی پناه شد

.

با تازیانه ها بدنم راه راه شد

با من هر آنچه شد وسط قتلگاه شد

.

با این که روزگار به غارت مرا سپرد

دست کسی ولی به پر معجرم نخورد

.

از هم گسست بعد تو شیرازه ام حسین

انگار داغدار غمی تازه ام حسین

.

من در غمت شریک و هم اندازه ام حسین

مجروح سنگ خورده ی دروازه ام حسین

.

می رفت بعد غربت صحرای کربلا

نیمی ز من به ناقه و نیمی به نیزه ها

.

.

یک نفر مانده بود در گودال
صد نفر می زدند زینب را

.

.

.

برچسب ها

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *